داستان کوتاه عاشقانه قدیمی

داستان کوتاه غم انگیز قرار ملاقات

داستان کوتاه غم انگیز قرار ملاقات نشسته بودم رو نیم‌کتِ پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بهشان. می‌پریدند،…

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه زخم زبان

داستان کوتاه زخم زبان یادم میاد سن و سالم کم بود و عاشق بازی با کتاب های که جلد زیبایی…

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه عاشقانه واقعی

داستان کوتاه عاشقانه واقعی عشق فقط تعریف کردن، گل و موسیقی نیست، عشق کار سختی است که نیاز به تلاش…

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه غمگین عاشقانه

داستان کوتاه غمگین عاشقانه دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی…

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه عاشقانه کوتاه جولیا و دیوید

داستان عاشقانه کوتاه جولیا و دیوید : روزي پسري خوش چهره در يكي از شهرها در حال چت كردن با…

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه دنیا

داستان کوتاه دنیا روزی جوانی پیش پدرش آمدو گفت:دختری رادیده ام ومیخواهم بااوازدواج کنم .من شیفته زیبایی این دختر وجادوی…

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه درسي از سقراط

درسي از سقراط روزی سقراط (حکیم معروف یونانی)، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر است. علت ناراحتیش را…

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه مرگ همکار

داستان کوتاه مرگ همکار یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلواعلانات دیدند که روی آن…

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه اسکناس مچاله

داستان آموزنده اسکناس مچاله یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک صد دلاری را…

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه قاطر گران بها

داستان کوتاه قاطر گران بها روزی روزگاری در زمان های کهن مرد کشاورزی بود که یک زن نق نقو و…

بیشتر بخوانید »